سینما در ایران1

تاریخ سینمای ایران

سينماي ايران را در دهه ي اول 1300 مرور مي كنيم : در زمينه ي توليد ، بيشترين فعالين را خان بابا خان معتضدي داشته است . او فيلمبردار تعداد قابل توجهي از فيلم هايي است كه بعد ها بخصوص از طريق خارجيان به ايران بازگشت داده شد ! كار معتضدي به هر حال در يك مرجله از تاريخ ، ضبط سند هاي مهمي بود ، با اينحال او چه در گفتار و چه در نوشته هايش به جهات تچاري كارش بيشتر توجه مي كرد و زماني كه فيلمبرداران تازه از راه رسيدند كه تقريباً فيلمبرداري را كنار گذاشت و به جنبه ي ديگر حرفه اش – امر نمايش – پرداخت . او به جز يك فيلم بلند سينمايي آبي و رابي ، همكاري در فيلمبرداري فيلم بلند مستند سفر رضا شاه به تركيه و چند فيلم خبري ديگر بيشتر توجه و كوشش خود را – لااقل تا سفر دراز مدتش به اروپا – صرف سينما داري كرد .

غير از فعاليت هاي معتضدي ، در دهه ي اول ، يك مورد فعاليت خارجي ها نيز قابل توجه است . آلماني ها كمي پس از نمايش نحستين فيلم بلند ايراني ، آبي و رابي در دوازدهم دي 1309 ، فيلم بلند و مستند خود راه آهن ايران را به نمايش درآوردند . آلماني ها كه در 1305 مشغول احداث راه آهن تهران به شمال بودند از كار خند و راه هاي صعب العبور نيز فيلم گرفتند و آنچه كه از زندگي مردم روستايي و مناظر شهرهاي بين راه جالب ديدند به تصوير كشاندند و سرانجام در پايان ، مراسم افتتاح راه آهن شمال را به آن افزودند .

در بهمن 1309 نمايش راه آهن ايران با عكس دوگانه اي مواجه شد . قسمت اول ، « نشان واقعيت ها » ، مردم را متأثر كرد و فيلم را مورد طعن و لعن قرار دادند . ولي در پايان ، به هنگام افتتاح ره آهن ، با كف زدن ممتد از آن استقبال كردند .

امر نمايش ، بر خلاف توليد ، طيف گسترده اي داشت . سينما سينما داري به سرعت نضج گرفت . متدرجاً توده ي مردم آن را شناختند و سينما حرفه اي هيجان انگيز ، سود آور و بالطبع توأم با رقابت و حسادت شد … كوشش ها را در امر نمايش مرور مي كنيم :

پس از سالن صحاف باشي ، روسي خان بود كه ابتدا در خيابان علاءالدوله و بعد خيابان لاله زار ، عمارت فاروس و سپس در خيابان ناصري ( دارالفنون ) و سرآخر در دروازه قزوين (ابتداي قوام الدوله ) سالن هايي را تأسيس كرد ، و بعد آقايوف آمد و پس از سالن خيابان چراغ گاز ، سالني در خيابان ناصري ( مغازه ي تاجرباشي ) را تبديل به سينما كرد . در اين زمان اردشير خان ( آرتاشس پاتماگريان ) كه سال ها در انتخاب حرفه ي سينما داري در ترديد بود ، سرانجام سينما تجدد ( مدرن سينما و خورشيد ) را در خيابان علاءالدوله ، مقابل بانك ملي ايران و سپس گراند سينما را مقابل سينما فاروس در لاله زار احداث كرد .اهالي خيابان اميريه و شاهپور نيز با همت اردشير خان و روسي خان سينما را نزديك به خانه هايشان تجربه كردند .

پس از فراز و نشيب هايي ، دو سينماي فاروس و گراند سينما سرانجام باقي مي مانند . فاروس ابتدا در اختيار ژرژ اسماعيليف و سپس شركت سينماايران ( الكساندر لوين ، آرنولد ياكوبسون و اميل سوركوف ) قرار گرفت .گراند سينما هم به مالكيت علي وكيلي درآمد . تا اين زمان فيلم ها در اين سالن ها روال خاصي نداشت ، گاهي نمايش شان از يك شب بيشتر نمي شد و در برخي از موارد به درازا مي كشيد . نمايش فيلم ها را غالباً يك پيانيست ( لااقل ) و يك ويولونيست همراهي مي كردند . همواره مترجمي در سالن حضور داشت و نوشته هاي بين فيلم و يا تمامي داستان آن را تعريف مي كرد . اين رويه بعداً با استفاده ي وكيلي و معتضدي از ترجمه ي فارسي به جاي اصل متن ، متدرجاً منسوخ شد .

نخستين بار صحافي باشي كه سينماي چراغ گاز را به راه انداخت ، شهر فرنگي در دالان ورودي سالنش قرار داد و مردم پيش از ديدن فيلم ، در آن منظره ها را مي ديدند .

بعدها پيانو و ويولون به عنوان امتياز تاره براي تماشاگر وارد سينما شد . اردشير خان به اينها بستني ، بيسكويت و چاي را نيز افزود . از شروع سال هاي 1300 ، وكيلي براي ايجاد تنوع ، اركستري را به استخدام درآورد . كمي بعد پخش آهنگ در آنتراكت ها ، به وسيله ي صفحه معمول شد كه معروف است سينما ايران ، براي اين كه موقعيتش را از دست ندهد فقط صفحه هاي خارجي پخش مي كرد .

رفته رفته تعداد سالن ها فزوني گرفت . ابتدا وكيلي كه گراند سينما را در اختيار داشت ، سينما سپه را بوجود آورد .  او از نخستين كساني بود كه برنامه هاي مرتبي براي سالن خود ترتيب داد. او هر هفته ، روزهاي دوشنبه و جمعه فيلم تازه اي را در سينماهايش اكران مي كرد .

كلنل علينقي خان وزيري در 1304 سالني را كه در اختيار داشت به صورت سينما درآورد و عنوان سينما صنعتي (77) را بر آن نهاد . وزيري نيز اركستري از شاگردان مدرسه ي عالي موسيقي اش را شبها مأمور نواختن آهنگ هاي ايراني در سينما كرده بود . او پس از مدتي به سراغ خان بابا خان معتضدي رفت تا با مشاركتش سينمايي خاص بانوان به وجود آورد . اصرار علينقي خان وزيري كه اعتقاد داشت مادامي كه زنان به سينما راه نيابند به تماشاگران سالن ها اضافه نخواهد شد ، باعث شد كه معتضدي سينماي ويژه ي بانوان را تجربه كند .در اول ارديبهشت 1307 اين پروژه عملي شد و با استقبال فراواني روبرو گرديد .علي وكيلي هم يكبار مدرسه ي دخترانه ي زرتشتيان ( خيابان نادري ، نوبهار ) و بار ديگر بالكن گراند سينما را به بانوان اختصاص داد كه هر دو بار توفيقي به دست نياورد . تا اينكه حادثه ي آتش سوزي نهم مهر 1307 سينما صنعتي پيش آمد  و مطالبي كه در پي اين حادثه ، در روزنامه هاي وقت درج شد ، فرصتي تازه براي معتضدي پيش آورد و به تأسيس سينماي تازه اي به نام پري در محل تأتر متعلق به دكتر آقابابيان و مادام آقابابوف ( ميدان مخبرالدوله ، كوچه ي نوشن ) دست زد . كار نخستين سالن سينماي مختلط موفق بود . خانم ها كه پيش از اين سينما را مشاهده و مايل به ادامه ي ديدار از آن بودند و از طرفي داشتن سالن جداگانه نداشتند و اين چنين بود كه سرانجام سينما پري در 1307 شكل گرفت و با رواج اين رويه در سالن هاي ديگر موجود ، متدرجاً با حضور بانوان در سالن هاي سينماها امري عادي شد .

سينماها يكي پس از ديگري در نقاط مختلف تهران دائر شدند .حالا تماشاگران بيشتر شده بودند و ابتكار تازه اي لازم بود تا باز هم به تعدادشان افزوده شود . فكر ترجمه ي فارسي وكيلي براي فيلم ها پيش آمد كه اين هم بي ثمر ماند و تنها فايده ي اين كار افزوده شدن به تعداد گويندگان سالن ها بود و رقباي جديد براي اسحق زنجاني .

با اين وجود ، كم و بيش ديگر آشكار شده بود كه سينما حرفه ي پر راز و رمز ، مشكل و در عين حال سودآوري است و به اين ترتيب دولت را به صرافت اين حرفه انداخت . پس از مدت ها به اصطلاح بررسي در بيست و ششم مهر 1309، بلديه ي تهران ، در لايحه اي كه به وزارت داخله ارائه داد توسط هيأت وزراء سر انجام ده درصد ماليات براي سينماها وضع كرد و بعد هم پانزده درصد و الي آخر … كه به موقع به آن مي پردازيم .

سينماهايي كه در اين زمان فعالند – اواخر دهه – عبارتند از : گراند سينما ، سينما فاروس ، سينما ايران ( كه در 1306 در محل سابق كافه ي اوگانف ، محل فعلي سينما البرز بوجود آمد ) ، سينما ديده بان – ماياك ( واقع در خيابان لاله زار كوچه ي اتحاديه ، كه در 1307 دچار حريق شد و بار ديگر با فيلم كلبه عموتوم  آغاز به كار كرد ) ، سينما ملي ( در باغ ملي ) ، سينما داريوش ( ميدان شاهپور ، اين نخستين سينمايي بود كه شبها روي پشت بام – گاراژ – فيلم نمايش ميداد ) ، سينما سعدت ( سرچشمه ، كه بعداً تماشاخانه شد ) ، سينما تهران ( چهارراه حسن آباد ) ، سينما پالاس ( كه بعداً تبديل به سينما تهران شد و در حال حاضر بازار كويتي ها است ) ،سينما بهارستان (در ميدان بهارستان ، كه تابستاني بود ) ، سينما سپه ، سينما مداين ( گلوبندك ) ، سينما فردوسي ، سينما صنعتي ( سينما لاله زار ) …

فيلم هايي كه در سينماهاي ياد شده نمايش داده مي شدند ، عموماً صامت و آمريكايي ، آلماني ، فرانسوي ، روسي و انگليسي بودند كه اهم آنها عبارتند از :

سريال ها : معماي چهار كليد ، سوار غيبي ف چهره ببر ، آثار مفقور ، گلوله مس ، عالم اسرار سياه ، پنجه ببر ، گنجينه دزد دريايي و …

مترو پليس ( فريتس لانگ ) ، سيرك ( چارلي چاپلين ) ، پدر پا بلند يا بابا لنگ دراز ، باراباس (آبل گانس ) ، نيبلونگن ( لانگ ) ، ميشل استروگوف ( با شركت ايوان ماژوخين ) ، راسپوتين ، پسر طارسان (تارزان) ، كنت مونت كريستو ، كلبه عموتوم ، عقاب سفيد (با شركت روت رولند ) ، تارزان ( با شركت المولينكلن ) ، سيروس كبير – فتح بابل (ديويد وارك گريفيث) ، خانه يخي يا دختر شاه پريان ، بهشت مصنوعي (با شركت اتل موريسون) ، پرنده شب (با شركت مارگرت مارش ، هربرت اولسون) ،ماسيست در نبرد با دزدان دريايي ، بن علي يا پسر عمر خيام (با شركت رامون ناوارو ) ، يهودي سرگردان و …

و چند آگهي (اعلان ) سينماها در تبليغ برنامه هايشان ، در اين دهه …

« اعلان گراند سينما – لاله زار

ليله جمعه ، شنبه و يكشنبه سريال معروف و بي نظير پنجه ببر و چهره ببر در شش سري هر سري شش پرده با منظره و دورنما و كميك در اين سريال كه مشهورترين شاهكارهاي آرتيست هاي آمريكايي است عمليات محيرالعقول روت رولاند آكتريس شهير را ملاحظه خواهيد فرمود .

از ديدن اين سريال كه چندين ميليون براي تهيه آن خرج و چندين هزار نفر در آن بازي كرده اند و حاوي استقامت و قوت قلب يك دختر جوان براي بدست آوردن حق خود مي باشد يك روح تازه و احساسات شجاعانه به شما دست خواهد داد .

اين رمان حيرت انگيز را از امروز مرتباً در پاورقي قرائت فرموده و از ليله جمعه قسمت اول آن را در گراند سينما ملاحظه فرمائيد . »

« امشب سينما سپه امشب

بمناسبت مرگ اسف آور بزرگترين آرتيست مضحك سينما .

مابل نورماند

مشهورترين بازيگران مضحكي كه با چارلي چاپلين شروع ببازي كرده فوت نموده است . آيا چهره شيرين و حركات نمكين او را فراموش مي كنيد ؟ امشب بزرگترين فيلمي كه توسط اين آرتيست بازي شده مولي او يا خواب شانزده ساله

تشريف آورده عمليات اين ستاره را كه از دست داده ملاحظه فرمايند .»

« امشب سينما طهران

سري سوم سوار غيبي ( منتظر باشيد )

شب جمعه كين توسط يگانه قهرمان آرتيستي ايوان ماژوخين ايفاء كننده رل ميخائيل استرقوف »

« سينما سپه ( هم تئاتر و هم سينما )

از فردا شب فيلم جالب توجه فروخته شده باشتراك ليليان گيش و تئاتر و نمايش اخلاقي تماشائي زن مكاره توسط كمدين اخوان .

رل مهم اين نمايش را آقاي محمود آقا ظهيرالديني عهده دار خواهند بود .»

… سينماي ايران در ابتداي راه است . با فراز و نشيب هاي بسيار … همه ي مظاهر سينما با فاصله اي نه چندان دور،در ايران نيز شكل مي گيرد . سينماي ناطق مي آيد،مدرسه ي سينمايي تأسيس مي شود،فيلمسازي به راه مي افتد و … .

 اوانس اوگانيانس مهاجري ارمني / روسي بود كه در سال 1279 در عشق آباد تركمنستان متولد شد . او پس از اتمام تحصيلاتش در رشته ي سينما در هنرستان سينمايي مسكو  به لحاظ  مشكلات خانوادگي و مالي ، پس از متاركه با همسرش ، به همراه دختر نوجوانش ، زما در 1308 از طريق مشهد وارد ايران و بعد تهران شد .  اوگانيانس در اوايل مطلقاً قادر به مكالمه ي فارسي نبود و بعد ها هم با اشكال و يا غالباً به زبان تركي درس مي داد و شاگردان كلاس هايش به سختي نظرات او را درك مي كردند .

اوگانيانس فكر تأسيس مدرسه ي سينمايي و فيلمسازي در ايران را با يكي از مهاجران روسي ، گريشا ساكورا ليدزه ( صاحب سينما ماياك ) در ميان گذاشت و با تشويق و ياري هاي اوليه ي مالي او كارش را آغاز كرد . اوگانيانس پس از پايان بردن دو دوره ي كامل مدرسه ي آرتيستي سينما و توليد دو فيلم بلند سينمايي و همكاري در تهيه ي چند فيلم خبري ، در انجام ادامه ي فعاليت هايش ، افتتاح دوره ي سوم مدرسه ي سينمايي و ساختن فيلم هاي جديد ناكام ماند و نظير عبدالحسن سپنتا كوشش بسياري صرف كرد تا بتواند نظر مقامات ايران را جهت تأسيس استوديوي فيلمسازي و توليد فيلم ايراني جلب كند كه موفق نشد .

اوگانيانس وقتي از فعاليت هايش نتيجه اي نگرفت ،در اوايل 1317 ، به همراه دخترش به قصد هندوستان ، تهران را ترك گفت . او رفت تا شايد بتواند كاري را كه سپنتا رها كرده بود ، ادامه دهد . ولي اين زمان ، سال هاي فراگير انقلاب در هند بود . كوشش هاي اوگانيانس ظاهراً به ثمر نرسيد و حتي كارش به زندان كشيد . چون درگير مسايل سياسي شده بود . 

پس از جنگ جهاني دوم ، اوگانيانس از طريق بندر انزلي در تابستان 1326 به ايران بازگشت . در 1330 اسلام آورد و نام رضا مژده را براي خود انتخاب كرد . به كار درمان طاسي سر پرداخت و مطبي هم در خيابان غزالي داير كرد . اما چون كارش رونقي نداشت ، مطب را تعطيل كرد و مدتي در دفتري در خيابان نادري و بعد در خيابان پارس با عنوان پروفسور اوانس گريگوري اوهانيان ( مژده ) دست به كار اختراعاتي شد كه حاصلي براي او نداشت ، تا سال 1340 كه درگذشت . اوگانيانس به جز طبابت و پرداختن به اختراعات ، لااقل سه بار كوشش كرد كه بار ديگر با سينما ارتباط برقرار كند ولي توفيقي به دست نياورد .

 اوايل 1308 ، اوگانيانس به همراه دخترش زما از طريق مشهد وارد تهران شد . سينماها در تهران ، سه سال پس از آغاز سينماهاي ناطق ، همچنان به نمايش فيلم هاي صامت مشغولند . هنر پيشگان سرشناس : هارولد لويد ، چارلي چاپلين ، مي مارش ، استم قرانت ( ويليام دزموند تيلور ) ، ريچارد تالماج ، ايوان ماژوخين ، اني اندورا و پات و پاتاشون هستند .

اوگانيانس كه ظاهراً مقوله ي كارش سينماست ، پس از بررسي هاي مقدماتي در مي يابد كه مركزي تحت عنوان « فدراسيون بين المللي مجامع تحقيقات علمي » از چهار سال پيش در تهران فعال است . لذا عضويتش را مي پذيرد و بزودي با توجه به سوابقش در زمينه ي كار سينما در شوروي و بعد در ايران ، در جمع هيأت عاليه ي فدراسيون قرار مي گيرد .

اوگانيانس ، بزودي با هموطن ديگر مهاجرش ، ساكوارليدزه كه قبلاً به تابعيت ايران درآمده است ، آشنا مي شود . او فكر تأسيس مدرسه ي سينمايي  و سپس توليد فيلم را به مرحله ي عمل در مي آورد ، كاري كه چندي قبل از اين ، علي وكيلي قادر به انجامش نشده بود .  نخستين اعلان منتشر مي شود :

« آگهي مدرسه آرتيستي سينما

مدرسه آرتيستي سينما واقع در خيابان علاءالدوله از روز 26 فروردين مطابق با 15 آوريل بتوسط معلمين و معلمه هاي متخصص افتتاح خواهد شد و جهت خواتين كلاس مخصوص دائر است داوطلبين مي توانند هر روزه از ساعت 3 بعد از ظهر تا 8 خود را به دفتر مدرسه معرفي نمايند . »

درج نخستين اعلان ، نتيجه ي مورد نظر را به بار نياورد . عده اي از دست اندر كاران ، علت را متوجه افتتاح مقارن مدرسه ي هنرپيشگي مير سيف الدين كرمانشاهي  كردند . شايد هم اين درست باشد . ولي در فاصله كوتاهي پس از درج اعلانهاي بعدي و افتتاح مدرسه ي هنر پيشگي در بيستم ارديبهشت 1309 ، ابتدا بالغ بر سيصد نفر در مدرسه نام نويسي مي كنند و اين هجوم براي دوره اي كه سينما هنوز كاملاً عموميت پيدا نكرده ، هيجان انگيز است . هر چند كه اين دوره را فقط دوازده نفر به پايان رسانيدند .

بين داوطلبان مدرسه ي آرتيستي سينما ، زني وجود ندارد و به همين لحاظ اعلان مجددي در جذب بانوان در جرايد چاپ مي شود :

« ورزشگاه آرتيستي سينما

در تعقيب اعلاني كه قبلاً راجع به افتتاح ورزشگاه آرتيستي سينما جهت خواتين محترمه از طرف اين مؤسسه واقع در خيابان علاء الدوله منتشر شده بود مجدداً خاطر عموم را مستحضر مي نمايد ورزشگاه مذبور از تاريخ 20 ارديبهشت افتتاح و دفتر جهت ثبت اسامي همه روزه از ساعت 4  الي شش بعد از ظهر مفتوح مي باشد داوطلبان بايد باتفاق يك نفر از فاميل خود بدفتر مذكور مراجعه نموده و نيز ورقه هويت خود را همراه بياورند ضمناً متذكر مي شود كه معلمات از خواتين متخصصه خواهند بود . »

سر انجام اوگانيانس كار مدرسه را آغاز مي كند . مراجعه ي بيش از صد و پنجاه نفر باعث مي شود كه اوگانيانس كلاس هاي متعددي را كه لازمه ي اين امر است ؛ در زمينه هاي موسيقي ، بازيگري ، ورزش ، فيلمبرداري ، ژيمناسيك و رقص و … ايجاد كند . اما شاگردان به تدريج طي ماه نخست ، تحليل مي روند ، در حاليكه اوگانيانس به تعداد باقيمانده ي شاگردانش ( كه فقط هيجده نفر هستند ) راضي و قانع است . سرانجام سعايت ها و بدگويي ها و مشكلات كه بيش از اندازه ي ظرفيتش است او را ناچار به عكس العمل مي سازد و هنوز بيش از يك ماه از افتتاح نخستين دوره ي مدرسه ي آرتيستي نمي گذرد كه اوگانيانس از پنجم تا سيزدهم تير 1309 ، سه بار اعلان « مدرسه ي آرتيستي سينما »  را (وزارت معارف او را ناچار از انتخاب عنوان « پرورشگاه آرتيستي سينما » و بعد « ورزشگاه آرتيستي سينما » كرده بود ) منتشر مي كند و خود نيز براي نخستين بار مقاله اي انتشار مي دهد و در آن در كنار اشاره به مشكلاتش ، اميدواري ها و خوشبيني هايش را به آينده ي كاري كه شروع كرده ، ابراز مي دارد:

« حضرت مدير محترم – گرچه تا بحال از دادن مقالات بجرائد خودداري كرده و عمل را تنها وسيله اجراي مقصود پنداشته ام – معذلك نظر به اين كه از طرف اشخاصي كتباً و شفاهاً از مقصود و ترتيبات مدرسه آرتيستي سينما سؤالات عديده مي شود لذا به ذكر اين مختصر توضيح مبادرت ورزيده و درج آن را تقاضا دارم .

ورزشگاه آرتيستي سينما در 15 آوريل افتتاح و در اول ماه مه نظر به توسعه از علاءالدوله بخيابان شيخ انتقال يافته است و فعلاً از بين تقريباً 150 نفر داوطلب 18 نفر شاگرد قابل استفاده رسماً و 3 نفر بطور خصوصي مشغول قرار گرفتن تحصيلات هستند و علاوه بر كمپاني فيلمبرداري كه مدت يكماه است مستقلاً در ورزشگاه تشكيل يافته ورزشگاه مزبور با يك كمپاني خارجي قرارداري منعقد نموده بموجب آن تا سه ماه ديگر لابراتوار منظمي وارد شده اقدام ببرداشتن فيلم هاي برزگي خواهد شد و چون براي تهيه فيلم هاي معظم عه شاگردان فيلم كافي نيست ورزشگاه تا حدود 15 نفر شاگرد ديگر نيز قبول نموده و حسب لاحتياج كودكستاني تا 15تير ماه براي تربيت اطفال مخصوص فيلم افتتاح خواهد كرد و تا 20 روز ديگر من باب آزمايش فيلمي براي اولين دفعه بشركت آرتيست هاي فعلي برداشته خواهد شد – پروگرام 5 ماهه تحصيلات شاگردان مختصراً بقرار ذيل است :

1-      صنعت آكتري مطابق آخرين سيستم آمريكا

2-     عكاسي

3-    تكنيك سينما

4-     آكرباتيك

5-     ورزش سوئدي

6-   بوكس

7-   شمشير بازي

8-   بالت

9- رقص شرقي

10- رقص اروپائي و شنا

كه بتوسط اشخاص بصير و متخصص تعليم داده مي شود .

ورزشگاه با وجود اشكالات عديده كه لازمه هر اقدام جديد است تمام وسايل رفاهيت محصلين را فراهم ساخته و حتي وسايل استحمام بعد از ورزش نيز حاضر گرديده است .

با اين كه متأسفانه ما ايراني ها ار حيث اعتماد بنفس كمال قصور را داشته و هر كس از بين خودمان درصدد پيش بردن كاري برآيد عوض تشويق وسايل ضديت را از هر حيث فراهم مي كنيم و منتظر يك نفر رژيسور اروپائي هم نمي توان شد كه از عايدات هنگفت خود صرفنظر نموده فقط محض ايجاد سينما در ايران بذل همت نمايد باتمام اين موانع و با وجود اين كه هنوز از طرف طبقه منور نما يا دولت آن طوري كه بايد مساعدت و تشويق محسوسي بعمل نيامده معذلك بنده نظر باين كه دوره ترقي و تجدد و عظمت ايران را شروع شده مي دانم يقين دارم كه موانع موجوده مرتفع و بالاخره اين مؤسسه كه در ممالك عالم يكي از موانع قطعي تربيت محسوب مي شود خدمات ذي قيمت چه از حيث اقتصادي و چه اخلاقي باين مملكت نموده و بالاخره حتي مخالفين خود را هم جلب خواهد كرد .

4/9/9

آوانس اوگانيانس »

صرفنظر از اظهارات و خوشبيني هاي اوگانيانس ، واقعيت آنچه كه در فاصله ي يكسال ، اوگانيانس در جريان به پايان بردن يك دوره از مدرسه ي آرتيستي سينما و ساختن نخستين فيلم خود « تحمل » مي كند ، وسيله ي مفسر روزنامه ي ستاره جهان يك شب پيش از نمايش عمومي فيلم آبي و رابي ، طي مقاله مشروحي ، بازگو مي شود . مقاله را ابوالقاسم اعتصام زاده مي نوسد كه خود يكي از اعضاي هيأت رئيسه ي مدرسه آرتيستي سينما است :

« روز جمعه ( 12 دي 1309 ) بر حسب دعوتي كه از طرف مدير مدرسه سينما و يا بقول وزارت معارف مدير ورزشگاه آرتيستي سينما بعمل آمده بود در سالون سينما ماياك اولين فيلم ايراني به معرض تماشا گذارده شد . قبل از اين كه در موضوع بي تربيتي و بداخلاقي و نمك ناشناسي مدير سينما ماياك صحبتي بنمايم مي خواهم قدري از زشتي و فساد اخلاق عمومي گفتگو كرده و علت العلل عدم پيشرفت كارها را تشريح نمايم ، نمي دانم چرا ايرانيان اينطور شده ايم و به چه جهت در مقابل هر كاري بدون اينكه منافع يا مضار آنرا در نظر بگيريم از روي بغض و كينه و حسادت به آن امر كوتاهي نمي كنيم . هر مؤسسه ولو هر قدر كوچك باشد و لو آن كه منافع آن اظهر من الشمس باشد ، ولو آن كه خيال خدمت به مملكت ما داشته باشد – ولو آن كه هيچ تصادمي با منافع و مضرار ديگران نداشته باشد ، قبل از همه دچار مخالفت هاي بي موضوع  مي گردد و اگر مؤسس با عرضه و استخوان دار و پررو نباشد فوراً آسيب ديده و از بين مي رود .

يك نظر به تأسيس مؤسسه آرتيستي سينما و مخالفت هائي كه از طرف اشخاص و حتي ادارات و مقامات دولتي بعمل آمده است قضيه را كاملاً واضح مي نمايد . يك سال و اندي  قبل از اين مؤسسه بنام مدرسه آرتيستي سينما در طهران مفتوح شده و اعلان آن منتشر گرديد وزارت معارف با وجودي كه اجازه تأسيس آنرا داده بود – بر اثر مخالفتهاي بي موضوع ديگران – بمدير اين مؤسسه اخطار نمود كه كلمه مدرسه را مبدل به ورزشگاه نمايد حالا چه فرقي بين مدرسه و ورزشگاه موجود است و چرا وزارت معارف اين حكم را صادر نموده ، موضوعي است عليحده و حسن اداره و فكر بعضي از مأمورين اين وزارتخانه را ثابت مي نمايد .

در هر صورت مدير اين مؤسسه در مقابل هر گونه مخالفت و هر گونه اشكال تراشي و هزاران موانع ديگر تاب مقاومت آورده و بالاخره فيلمي كه از هر حيث جامع و حقيقة پروپاگاند مهمي

است از ايران بوجود آورده است . »

دوره اول مدرسه ي آرتيستي ، با پشتكار اوكانيانس به انجام مي رسد و پس از گذشت نزديك به چهار ماه ، از عده اي از صاحبنظران ، جهت ملاحظه ي نتيجه كارش دعوت مي كند . اطلاعات ، در سيزدهم آبان 1309 ، گزارشي از اين جلسه دارد :

« از چند ماه باين طرف مدرسه براي تربيت آرتيست هاي سينما بمديريت آقاي آ . اوگانيانس در تهران تشكيل گرديده و عده شاگرد در مدرسه مزبور مشغول تحصيل فنون مختلفه آرتيستي و بازي هاي مختلفه آكتري سينما شده اند .

ديشب از طرف مدير مدرسه دعوتي از عده از نمايندگان مجلس و مديران جرايد و محترمين شده بود كه در جلسه امتحاني براي مشاهده عمليات شاگردهاي مدرسه حضور يابند .

ساعت هفت بعد از ظهر مدعوين در محل مدرسه حضور يافتند و پس از پذيرائي در سالوني كه براي نمايش تهيه گرديده بود قرار گرفتند . در پرده اول وضعيت زندگي سه نفر فقير بي بضاعت را نشان ميداد كه از گرسنگي و سرما در شرف مرگ بودند .

اين پرده منظره خيلي رقت انگيزي را نشان ميداد و منظور از اين پرده تجسم جست و حركات آرتيست هاي مدرسه بود كه در كمال خوبي از عهده انجام آن برآمدند .

پرده دوم محبس و فرار يك نفر حبسي را نشان ميداد و پرده سوم حركات سه نفر رفيق دزد را مجسم مي كرد .

بعد از چند دقيقه تنفس پرده هاي ديگر شروع شد . در پرده اول محكمه دندان ساز و طرز اعمال و رفتار يك دندان ساز بي سواد و بي اطلاع را نشان مي داد كه كمدي جالب توجهي بود – پرده هاي بعد عمليات ورزشي و ژيمناسيكي بمعرض تماشا گذارده شد كه مخصوصاً عمليات  آقاي مينوئي كه شاگرد اول مدرسه شده است بسيار قابل بود . اين شخص چندين رشته كارهاي ورزشي از جمله بلند كردن ميله كه 104 كيلو ( 34 من ) وزن داشت در يك دست ، كوبيدن ميخ با قوت دست و پاره كردن سيني بزرگ مسي با دست و شكستن كله قندي با ضرب انگشت و دوپاره كردن به ضرب انگشت و از اين قبيل كارها ي فوق العاده را بخوبي انجام داد .كارهاي ورزشي ميرزا احمد خان صفوي هم شايان توجه بود و بطور كلي تمام كارهاي محصلين اين مدرسه با وجود عدم وسايل و اسباب كار جالب توجه واقع گرديد .

اين مدرسه اولين مدرسه اي است كه در ايران براي تربيت آرتيستي فيلمبرداري سينما باز شده است . آقاي وكيلي مؤسس سينما سپه نيز چندي قبل باين كار دست زدند ولي گويا عدم وسايل كافي ايشان را دل سرد كرد زيرا در صورتي مي توان از اين مدرسه و آرتيست هائي كه تربيت مي شوند استفاده نمود كه وسايل مكفي فراهم باشد و تا يك كمپاني يا شركتي براي فيلم برداري كه سرمايه لازمي داشته باشد تشكيل نگردد پيشرفت اين قبيل امور صنعتي خيلي مشكل بنظر مي آيد ولي در عين حال اميدواري ميرود كه پس از تربيت شدن يك دسته آرتيست قابل سينما ، كمپانيها و يا اشخاصي پيدا ميشوند كه از وجود آنها استفاده نموده و در ممكلت فيلمبردارند .

بالاخره دير يا زود فيلمبرداري در مملكت رواج خواهد يافت و بنابراين تأسيس اين مدرسه خيلي مفيد و جاي مسرت است كه در اين مدت كم پيشرفت هاي قابلي حاصل شده است . »

سرانجام دوازده نفر دوره ي نخست مدرسه ي آرتيستي سينما را به پايان مي رسانند:

« آقاي حسن خان مينوئي بازگر رل امنت و زورمندي

آقاي احمد خان دهقان بازگر رل درام تراژدي و سالن

آقاي محمد علي خان قطبي بازيگر رل درام تراژدي و سالن

آقاي امير خان ارجمند بازيگر رل توروك

آقاي ابوالقاسم خان آشتي بازيگر رل درام كمدي

آقاي محمد خان ضرابي بازگر رل كمدي

آقاي اسماعيل خان نجات بازيگر رل توروك

آقاي كاظم خان طاهباز بازيگر رل درام

آقاي كاظم خان سيار بازيگر رل درام

آقاي منوچهر خان هوشي  بازيگر رل درام

آقاي حسين خان نوري بازيگر رل درام

آقاي غلامعلي خان سهرابي بازيگر رل كمدي »

 و اوگانيانس گام بعدي را برميدارد . اولين فيلم بلند صامت ايراني ، آبي و رابي را با سرمايه ي ساكوارليدزه جلوي دوربين مي برد .

« آبي » و « رابي » نمونه هاي ايراني دو كمدين دانماركي ، « پات » و « پاتاشون »  بودند كه نقش آنان را محمد ضرابي و غلامعلي سهرابي بازي مي كنند . فيلم شكل معمول آثار سينمايي داستاني را ندارد ، فاقد قصه ي معيني است و به سلسله ماجراهاي خنده آوري درباره دو آدم بلند و كوتاه مي پردازد .

پات و پاتاشون ايراني به لحاظ عدم امكانات كافي و گاهي نيز بودجه ي لازمه ، قادر به تكرار همان اعمال و شيطنت هاي كمدين هاي دانماركي نيستند ولي مشابه حركات و اعمال آنان را در قالب شوخي هاي كوچكي به نمايش مي گذارند :

آبي با شيلنگي آب مي نوشد و زياد هم ، ولي شكم رابي بالا مي آيد … رابي زير بوم غلطاني مي رود و دراز مي شود و آبي با پتكي به سرش مي زند و او دوباره كوتاه ولي پهن مي شود …  هوا گرم است و آبي سراش را روي بالش گذاشته است كه بخوابد ولي شدت گرما مانع مي شود و به اين ترتيب سرش را دائماً اين سو و آن سو مي كند و سرآخر بالش پاره شده و پرهاي سفيد بالش در هوا معلق مي شود . در اين زمان رابي وارد اتاق شده و گمان مي كند كه برف مي بارد پس چترش را باز كرده و روي سر خود مي گيرد !  و … اوگانيانس اوج شوخي هايي را كه به صورت زنده به جهات مختلف قادر به تصوير برداري نيست با ياري نقاشي هاي فردريك تالبرگ عملي ساخت .

هنر پيشگان فيلم آبي و رابي ، به جز ضرابي و سهرابي ، دهقان ، قطبي ، ارجمند ، آشتي ، سيرانوش و خود اوگانيانس بودند و محل هاي فيلمبرداري ، باغ چهل فواره ( در حوالي باغشاه ) باغ پل چوبي ، خيابان شاهرضا ( انقلاب ) ، خيابان علاءالدوله ( فردوسي ) و ميدان توپخانه . هزينه ي فيلمبرداري نيز چهار هزار و سي و پنج تومان گرديد .

طول فيلم آبي و رابي ، هزار و چهارصد متر و نوع دوربين فيلمبرداري « گومون »  مجهز به لنز 5/3 زايس و فاصله ي كانوني پنجاه بود كه امكان فيلمبرداري حداكثر فاصله اي به اندازه ي پانزده تا بيست متر را ميسر مي ساخت . سرعت فيلم شانزده كادر در ثانيه و حركت آن مي بايست با دست صورت مي گرفت كه طبيعتاً سرعت را كم و زياد مي ساخت . به علاوه فيلم هاي خام موجود فاقد حساسيت كافي بودند و در نتيجه در هواي ابري و محل هاي تاريك وضوح كافي نداشتند . براي ظهور و چاپ ، معمولاً نگاتيف با پوزيتيف را روي چهارچوبهاي يك متر در يك متري مي پيچيدند و در مخزن هاي دواي ظهور و ثبوت شستشو مي گذاشتند . اين شيوه ، امكان صدمه به نگاتيف و پوزيتيف را زياد مي كرد و به ناچار فيلمبرداري تجديد مي شد . گاهي نيز در مرحله ي خشك كردن فيلم ها ، اجبار تكرار فيلمبرداري از صحنه ها را پيش مي آورد . چون گرد و خاك معلق در هوا ، فيلم را مخدوش مي كرد . با اين تفاصيل مقدار فيلم مصرف شده ي آبي و رابي ، حدود 2000 متر شد .

آبي و رابي آماده ي نمايش شد . نخستين نمايش عمومي نخستين فيلم بلند ايراني ، ساعت 2 بعد از ظهر جمعه دوازدهم دي در سينما ماياك بود . دو اظهار نظر درباره ي آبي و رابي وجود دارد كه البته در هر دو نوشته ، بحث بيشتر در مورد حواشي است تا خود فيلم …

اعتصام زاده ، مفسر ستاره جهان ، دو روز پس از ديدار از آبي و رابي در سينما ماياك ، مي نويسد :

« اين فيلم كه در آن ترقيات امروزه ايران كاملاً تشريح شده و از نظام و مراسم سلام و اعياد و آبادي امروز ايران و طرز زندگاني ايرانيان گفتگو مي شود با عدم وسايل و موجود بودن اشكالات و موانع خوب تهيه شده و انصافاً قابل انتقاد هم نيست .

اشتباه نشود ، اين كه مي گوئيم قابل انتقاد نيست نه اين كه از عيب و منقصت خالي است بلكه از لحاظ عدم وسايل و مشكل بودن تهيه آن گذشته از اين كه قابل انتقاد نيست ، قابل هر گونه تقدير و تشكر است .

آرتيستهاي اين مؤسسه با وجوديكه تاره كار مي باشند خوب از عهده انجام وظيفه برآمده و خوب هم باري كرده اند . گذشته از آقايان مخالفين خودماني مدير بي تربيت سينما ماياك [ ساكوار ليدزه ] نيز براي نمايش دادن اين فيلم مرتكب خطائي شده است كه حقيقتاً قابل عفو نيست . اين شخص بي تربيت و بد اخلاق خارجي كه خود در روسيه به شغل آشپزي اشتغال داشته است و از بركت ايران و … ايرانيان امروز صاحب مبالغ كثيري شده است در موقع پذيرائي واردين و ميهمان هاي دعوت شده از طرف مؤسسه آرتيستي بقدري بي تربيتي و بداخلاقي بخرج داد كه انسان را از گفتن و نوشتن آن شرم مي آيد .

سال گذشته – اوايل افتتاح ورزشگاه آرتيستي سينما ، مدير مؤسسه سينما ماياك به اين مدرسه مراجعه نموده و تقاضا مي نمايد كه قبلاً اولين فيلمي را كه اين مؤسسه بر مي دارد ، به سينما ماياك اختصاص دهد – قرارداد با شرايط معيني منعقد مي شود – بعد از اتمام فيلم مدير مؤسسه آرتيستي حسب المعمول ساير ممالك كارتهاي دعوتي براي محترمين و رجال و مديران جرائد ارسال ميدارد .

مدير سينما ماياك از اين قسمت عصباني شده و در موقع ورود مدعوين به مسخره كردن محترمين و اشخاص پرداخته و بر اثر ناسزائي كه به ايران و ايرانيان مي گويد مورد تعقيب واقع شده و كار به مجادله و منازعه مي كشد. ما كاري به طرز قرارداد و طريقه رفتار اين شخص با رئيس مدرسه آرتيستي سينما نداريم ولي از اين گستاخي و عدم تربيت و فحاشي يك نفر آشپز بي تربيت خارجي نيز نمي توانيم صرفنظر كنيم و به هيچ وجه من الوجوه حق نمي دهيم كه با كمال بي شرمي به محترمين و رجال و نمايندگان مجلس ما بي احترامي روا داشته و كلماتي را از دهان خود خارج سازد كه قابل گفتن و نوشتن نيست .

اين شخص مجهول الهويه بايد از طرف مقامات مربوطه مورد تعقيب واقع شده و در مقابل اين بي تربيتي مجازات شود تا ديگران نيز تكليف خود را بدانند .

در هر صورت ما از اين پيش آمد سوء و از اين بي تربيتي مدير سينما ماياك زياده از حد متأثر مي باشيم و به مدير مدرسه آرتيستي سينما توصيه مي نمائيم كه از اين پيش آمدها و مخالفت ها نهراسيده و بخدمات مليه خود ادامه دهند و البته خدمات ايشان نيز در مقاماتي كه بايد مورد توجه قرار گيرد تأثير خود را خواهد بخشيد » .

مقاله دوم را شهرزاد در روزنامه ي ايران نوشته است كه ظاهراً مي بايست همان شهرزاد يا رضا كمال باشد .

« يك فيلم ايراني

مقصود از اين عنوان فيلمي نيست كه موضوع آن يك افسانه عجيب و غريب باشد در منظره هاي الف ليله بگذرد . بازيگران آن لباسهاي اختراعي پوشيده باشند و فقط داراي يك عنوان ايراني باشند و بس . من از اين قبيل فيلم ها خيلي ديده ام و بديدن آنها هم رغبتي ندارم زيرا كمپاني هاي فيلمبرداري از ممالك شرقي هيچ نمي شناسند مگر اسمي و آنرا هم عنوان افسانه قرار مي دهند . ولي فيلم ايراني كه ديدم غير از آن فيلم ها بود .

اولين تمرين شاگردهاي مدرسه صنعتي سينما بود كه اخيراً با مديريت مسيو آگانيانس آرتيست و منصف دراماتيك ، تحصيلات صنعتي خود را بپايان رسانيده اند .

روز جمعه 12 دي ماه دو ساعت بعد از ظهر بر حسب دعوتي كه قبلاً از طرف مدير مؤسسه صنعتي سينما شده بود و در سينما ماياك تماشا نمودم در امتحان شاگردهاي مدرسه مذكور سابقاً حضور داشتم و خوب از عهده امتحان برآمدند وقتيكه به محل دعوت رسيديم يك وجد و مسرت سرشاري در خود احساس نمودم .

زودتر از ساير مدعوين حاضر شده بودم و موقعيكه سالن تاريك و صفحه روبروي ما روشن شد موقعيكه آرتيستهاي مدرسه را در بازي فيلم ديدم و مناظر دلپذير پايتخت وطن گرامي خود را مشاهده نمودم مسرت و وجد من از حد گذشت . مثل اين بود كه بعد از مدتي مهاجرت و تحمل رنج غربت دوباره به ديار مألوف خود رسيده و به ملاقات قيافه هاي محبوب آشنا نائل شده بودم قهرمانان اين فيلم كوچك آقايان ضرابي و سهرابي بودند و در ضمن ساير شاگردهاي فارغ التحصيل مدرسه از قبيل آقايان دهقان و قطبي و ارجمند و رهسپار و خود مسيو آگانيانس مدير مدرسه هر كدام به سهم خود يك بازي كوچكي را عهده دار بودند و همه خوب باري كردند و فيلم باندازه اي در نظرم خوب بود كه هيچوقت خاطره آن فراموشم نخواهد شد . خوب بود براي اينكه ايراني بود . خوب بود براي اينكه يكي عده از جوانان هم وطن ما را بيك راه با افتخار سعادت بخش صنعتي هدايت ميكرد و سرمشق ساير جوانها ميشد كه غير از زندگي اداري راهي را براي ادامه حيوة از نظر ندارند و از بيم انتظار درو كردن زحمت شخم زدن را بخود نميدهند . خوب بود زيرا نشان ميداد كه ما براي همه چيز لياقت و استعداد داريم ولي بايد اعتراف نمود كه براي بروز استعداد و لياقت تشويق لازم است – چه اگر شوق محرك انسان نباشد انسان مرده متحركي بيش نيست . براي تشويق آرتيستهاي اين فيلم به سهم خود تذكر ميدهم كه هيچكدام از مدعوين قيافه هاي محبوب آنها را فراموش نخواهد كرد و مانند عزيزترين اقوام هميشه در مد نظر باقي خواهند ماند .» تنها نسخه آبي و رابي كه در اختيار ساكوارليدزه بود ، در حريق مدهش سينما ماياك در 1311 به كلي از بين رفت . فيلم ، اگر چه كلاً بدرنگ و تاريك و گاه نيز بيرنگ بود و موضوع و داستان خاصي نداشت ولي به لحاظ جنبه هاي كميك و تصاويرش از مناظري آشنا در تهران ، از آن كم و بيش استقبال مي شود . آبي و رابي با سود بالنسبه خوبي نيز كه براي تهيه كنندگانش حاصل مي كند ، اوگانيانس را در هدفي كه دارد مصمم تر مي سازد .

 هنوز آبي و رابي روي پرده نرفته بود كه اوگانيانس اعلان افتتاح دوره ي دوم مدرسه آرتيستي سينما را در جرايد به چاپ رساند …

« افتتاح دوره دوم مدرسه آرتيستي سينما

دوره دوم ( آخرين دوره ) مدرسه آرتيستي سينما تا 11 دي ماه مفتوح و دفتر ثبت اسامي داوطلبان تا 10 دي ماه در خود مدرسه باز و داوطلبان مي توانند از ساعت 5 الي 7 بعد از ظهر براي ثبت اسامي خود مراجعه فرمايند . فراموش نفرمائيد كه اين دوره ، دوره آخر و با ورود در آن مي توانيد خود را طرف توجه و محبوب ملت ايران به نمائيد .

دفتر مدرسه »

نمايش موفقيت آميز آبي و رابي ، بلند پروازي هاي اوگانيانس را آشكار كرد . او ابتدا هيأت رئيسه اي را جهت مدرسه تعيين كرد .نشريه ي فدراسيون بين المللي مجامع تحقيقات علمي هيات رئيسه و اعضاي افتخاري مدرسهي آرتيستي سينما يا به روايت اوگانيانس ، انستيتو بين المللي سينمايي را به ترتيب زير معرفي كرده است :

« پروفسور سعيد نفيسي ( رئيس هيأت مديره ) ، ع . مسعودي ( نماينده مجلس و مدير روزنامه اطلاعات – نايب رئيس ) ، پروفسور اوهانيان «اوگانيانس» ( مدير عامل ) ، سيمون سيمونيان ( معاون مدير عامل ) ، احمد دهقان ( دبير كل انستيتو ) ، ا . وجورج ( دبير كل شعبات خارجي ) ، ا . اخويان ، ا . گرجي ، ا . رشيدي ( اعضاء انستيتو ) ، حبيب الله مراد ( خزانه دار ) »

در همين نشريه ،  اسامي اعضاي افتخاري انستيتو و همچنين انستيتوهاي بين المللي كه عضو افتخاري انستيتوي سينمايي آسيا بوده اند نيز آورده شده است :

« اعضاء : رابيندرانات تاگور ، آدولف زوكور ، لويي لومير ، لوچيانودوفو ،فرانك كاپرا ، پودوفكين ، روبن ماموليان ، الكساندر كوردا ، آبل گانس ، د. جي . فالكه ، ژوز ميرزايانس ، علي وكيلي و سسيل ب . دميل ( كه از طريق مكاتبه از او دعوت شده بود تا رياست افتخاري مدرسه آرتيستي سينما را بپذيرد و او نيز پاسخ مساعد داده بود ) .

انستيتوها : آكادمي هنر و علم سينما – هاليوود ( آمريكا ) ، انستيتوي بين المللي آموزش سينما – رم ( ايتاليا ) ، انستيتوي بين المللي سينماتوگرافي – پاريس ( فرانسه ) و انستيتوي علمي و تحقيقاتي سينماتوگرافي – مسكو ( شوروي ) . »

اوگانيانس در مرحله ي بعد ، كوشش كرد تا كلاسهاي ويژه ي كودكان و بانوان  را نيز تأسيس كند كه باز موفق نشد .خوشبيني هاي او بي پايان بود ولي در عمل ، نتيجه اي در پي نداشت . به هر صورت سرانجام دوره ي دوم مدرسه ي آرتيستي سينما آغاز شد . در دوره ي دوم ، بر خلاف دوره ي قبل ، دروس تقسيم شده بود : فيلمبرداري ، بازيگري ، ورزش ، موسيقي ، رقص و ژيمناستيك ، تاريخ لباس و …

احمد گرجي از كلاس هاي دوره ي دوم به خاطر مي آورد :

« اوگانيانس فيلمبردازي و هنر پيشگي درس مي داد و چون فارسي تقريباً نمي دانست ، كارش خيلي با اشكال توأم بود و ما به سختي دروس او را مي فهميديم . بيشتر اوقات وي به تركي تكلم مي كرد . تاريخ لباس را سعيد نفيسي درس مي داد . كلاس رقص و ژيمناستيك را مادموازل كوان ، هفته اي دو روز اداره مي كرد . 

كلاس ورزش به عهده ابوالفضل اخويان بود و بيشتر برنامه اش شامل عمليات آكروبات بود . رشيد حائري و حشمت سنجري كه سنناً از بقيه شاگردان كلاس كوچكتر بودند ، تعليم موسيقي را به عهده داشتند . اخويان ، حائري و سنجري خود از شاگردان كلاس نيز بودند . »

حشمت سنجري ، شاگرد ديگر دوره ي دوم مدرسه ي آرتيستي سينما به خاطر مي آورد :

« اوانس اوگانيانس با دقت و وسواس زيادي كار مدرسه را دنبال مي كرد اما كماكان فقدان امكانات به عنوان مانع اساسي حضورش را دائماً به رخ مي كشد . وي با گروه قليل باقيمانده ، دوره دوم مدرسه را به هر ترتيبي بود به پايان رسانيد . در اين مسير ، حتي از امكانات علمي و عملي شاگردانش نيز استفاده برد . من و رشيد حائري موسيقي تدريس مي كرديم .

يكسال بعد (1311) شاگردان دوره دوم فارغ التحصيل شدند و من با وجود علاقه فراوان به بازيگري ، بين دو دسته منشعب از شاگردان كه معتقد به ساخت دو نوع فيلم تراژدي و كمدي بودند ، موفق به تصميم گيري نشدم و بعد هم در جريانات پيگيري رشته خاص خود موسيقي ، به كلي از مقوله سينما جدا شدم . »

با اعلاني در اطلاعات در سي و يكم ارديبهشت 1311 ، ديپلمه هاي دوره ي دوم مدرسه ي آرتيستي سينما معرفي مي شوند :

« آقايان ذيل دوره دوم مدرسه سينما را باتمام رسانيده و از عهده امتحانات علمي و فني و آرتيستي برآمده و موفق به اخذ ديپلم گرديده اند :

1- عدالت پور 2 – حشمت سنجري 3 – رشيد حائري 4- مادموازل زما اوگانيانس 5 – احمد گرجي  6 – ع . روستائي ( لگا ) 7 – حبيب الله مراد 8 – ابوالفضل اخويان 9 – ذ . صافي 10 – گاري آگانيان 11 – ج . رهبر 12 – كنعاني 13 – آزادي 14 – قله 15 – ر . كيا 16 – رئوف 17 – ولياني 18 – رضواني .

با آقايانيكه دوره اول مدرسه را باتمام رسانده اند ، عجالتاً مدرسه داراي 33 آرتيست خواهد بود كه در فيلمبرداري شركت مي نمايند . »

اوگانيانس پيش از ان كه اسامي ديپلمه هاي دوره ي دوم را عنوان كند ، افتتاح عنقريب دوره ي سوم مدرسه ي آرتيستي سينما را نويد مي دهد :

« مدرسه آرتيستي و مؤسسه سينما

چون دوره سوم را مطابق با جديدترين پروگرام مدارس خارجه ( پارلان صدادار و معمولي ) افتتاح مي نمايد لذا بدينوسيله بخانم هاي محترمه و آقايان محترم اطلاع داده كه از 3 الي 15 ارديبهشت براي اسم نويسي همه روزه از 10 تا 12 صبح راي خانم ها و از 5 تا 7 بعد از ظهر براي آقايان مفتوح خواهد بود .

خانم ها ي محترمه با معرفي يكي از اقوام نزديك خود بمدرسه آرتيستي نسوان پذيرفته خواهند شد .

آدرس – خيابان اسلامبول – پرورشگاه آرتيستي سينما

مدير مؤسسه – رژيسور آوانس اوگانيانس – مدير كل مدارس خانم فخر الزمان جبار وزيري . »

ظاهر امر ، پس از يك دوره ي موفقيت آميز گواه بر اين است كه همه چيز براي اوگانيانس بر وفق مراد است ، اما وقتي او قصد تهيه ي فيلم دومش را مي كند ، درمي يابد كه داراي حداقل امتيازات 1309 به جهت ادامه ي كارش نيست ، اول اينكه سرمايه گذار ندارد و بعد اينكه بين شاگردانش نيز انشعاب حاصل شده است و يكپارچگي قبل وجود ندارد …

« گروهي از شاگردان معتقد بودند كه پيس بايد كمدي باشد و دسته اي ديگر شامل محمد علي قطبي ، احمد دهقان و بنده  نظرمان اين بود كه پيسي را بايستي انتخاب كرد كه موضوعش معنا و نتيجه اي باشد . نتيجه اين اختلاف نظر ، عملاً دو گروه پديد آورد ، آقاياني كه عشق كار كمدي داشتند با ياري اوگانيانس فيلم حاجي آقا آكتر سينما را ساختند و مانيز دست بكار تهيه فيلم بوالوس با ابراهيم مرادي شديم .»

اوگانيانس در اين مرحله با وجود درج اعلان افتتاح دوره ي سوم مدرسه ي آرتيستي سينما ، اجباراً كار مدرسه را معوق مي گذارد و مشغول فراهم آوردن مقدمات تهيه ي فيلم دوم خود ، حاجي آقا آكتر سينما مي شود . اوگانيانس در مرحله ي نخست ميبايست سرمايه اي فراهم مي كرد . پس از مدت كوتاه ، او اين مشكل را با طرح فكر ايجاد تعاوني ، از طريق فروش سهم بين هنرمندان و علاقمندان ، حل مي كند و اين چنين بود كه توليد نخستين فيلم تعاوني سينما ي ايران شكل گرفت.

 در آغاز دهه ي دوم (1311 ) ، اوگانيانس با علاقه و شور و شوق فراوان مقدمات تهيه ي دومين فيلمش را فراهم مي كند .

حالا خارجي ها نيز به كار تهيه فيلم در ايران روي آورده اند و درگر خيابان لاله زار مركزيت خود را از دست داده و محله هاي مختلف صاحب سينما شده اند . تاجران كه آينده خوش اين پديده را دريافته اند از حرف ديگر به آن روي مي آوردند ، در نقاط مختلف سينما تأسيس مي كنند و براي بهره برداري بيشتر به هر نحو ممكن كه بازده بهتري داشته باشد ، عمل مي كنند . علاقمنداني كه براي نفس كار به آن پرداخته اند در اقليتند و فاقد حداقل امكان ابراز ابتكارات . لذا منتظر و مأيوس ادامه مي دهند . تماشاگران نيز بدون توجه به جرييات و جوانب ، هر گونه فيلمي را در هر شرايطي ، حريصانه مي بلعند … روزنامه ها نيز به لحاظ توجه عمومي ، به مقوله ي سينما به مقوله ي سينما پرداخته اند و در حاشيه ي درج خبر تهيه ي فيلم ها و ستارگان سينما ، گاهي نيز مقالات هشدار دهنده اي درباره ي سينما و سينما داري به چاپ مي رسانند كه طي آنها تحريف و بهره برداري و بعد مخرب هنر جديد را هشدار مي دهند . نقل نمونه هايي از اين مقالات ، فضاي حاكم بر فيلم و سينما را در شرايط كار اوگانيانس و همراهانش تصوير مي كند .

از جمله ، مهندس علوي تحت عنوان « بي قاعدگي » مي نويسد :

« در تهران هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست و بعبارت آخر اگر مقامات صلاحيت دار در كارهاي عادي كه خود بخود بايد انجام گيرد دخالت ننمايند . بيقاعدگي را بهترين وسيله پيشرفت كار خودمان دانسته و ميدانيم . آنروزي كه قرآن در بورس دنيا تنزل فاحش نموده و اسعار خارجي در تهران قيمتشان به دو برابر رسيد بلادرنگ قيمت اجناس و متاع خارجي در ايران دو برابر و سه برابر شد . اين قسمت بجاي خود ميماند و ميگذريم زيرا اقدامات اخير اداره تجارت روزنه اميدي را براي توازن قيمت متاع خارجي نسبت بقران قائل شده است .

چيزي كه مورد بحث ما است موضوع قيمت بليط تئاترهاي تهران و سينماهاي آن ميباشد ! كه معلوم نيست از روي چه مقايسي مخصوصاً قيمت سينماها تنظيم شده است .

شما اگر قيمت هشت سال صندلي هاي سينماي كوچك واقع در ويلهلم دورف اشتراسه برلن را مثلاً با قيمت امروزي مقايسه نمائيد اختلافي نمي بينيد و قيمت آنها هم از روي مقياس صحيح با تناسب حال توده و عايدات نسبي ملت معين گرديده و تغييري در آن حاصل نشده است .

عين اين رعايت مثلاً در سينماهاي كوچك محله لاتن پاريس شده و بحال خود باقي مانده است . اما اگر شما نظري به قيمت صندليهاي سينماهاي تهران مخصوصاً سينماهاي لاله زار بنمائيد ميبينيد اغراق از حد گذشته و هيچگونه تناسبي نسبت به عايدات مردم در نظر گرفته نشده است .

دو شب قبل در يكي از سينماهاي لاله زار كه اعلانات دور و درازش از حيث ارزاني صندلي صفحات جرايد طهران را غالباً اشغال مي نمايد رفته و مشاهده شد كه قيمت صندلي ساده قطار اول بعد از لژ را هشت قران تعيين نموده و در صورتيكه صندلي هاي چهار قراني را كه خيلي نزديك به پرده واقعست عموماً خالي و بي صاحب گذاشته اند . زيرا مردم حاضر نيستند 4 قران بدهند و به چشم درد نيز مبتلا شوند .

هشت قران يك صندلي ساده كه براي اشخاص متوسط شهر در نظر گرفته شده خيلي بي انصافي است زيرا اگر يك فاميل متوسط اين شهر بخواهند بعدد 4 نفر به سينماي مورد بحث بروند بايد 32 قران در مقابل عايدات قليلي كه دارند پول به سينما بدهند .

صحت و سقم اين نكته را درست نمي دانم همينقدر معروفست كه صاحب يكي از سينماهاي لاله زار كه گويا اجنبي است در سه سال قبل موقع ورود به ايران بي چيز بوده و امروزه جزو مالدارهاي برجسته به شمار مي رود . ما نمي گوئيم ديگران نبايد به مملكت ما آمده و از منابع مشروع استفاده نمايند ولي خوب است استقاده كه ميبرند همواره مشروع و ضمناً حتي المقدور متناسب با عايدات توده  مردم باشد . »

يكي ديگر از مهمترين نوشته ها را در اين دوره ، غ . مقدم درباره ي سه پديده ي ناشي از تمدن جديد ( كافه ، تآتر و سينما ) مي نويسد و از نقطه نظر اجتماعي و اصطكاك شديد آنها با مردم ، اين سه عامل را فوق العاده قابل توجه و ملاحظه مي داند و اعتقادات خود را به عنوان ناظري دقيق ، در مورد توسعه ي مذموم و بد اين سه پديده يادآور مي شود :

« سينما – اين مؤسسه نيز روزبروز در تزايد است و هر چند كه نواقص آزادي آن نسبت بسايرين كمتر است ولي يقيناً آن نيز از نقطه نظر اخلاقي و با اين وضعيت فعلي خوب نبوده و محتاج باصلاحاتيست . امروزه مردم عادت برفتن كافه و سينما و تأتر پيدا كرده اند و مثل سابق نيست كه يك سينما و كافه در فلان نقطه مخصوص شهر باشد كه ماهي يك مرتبه شخص بدان جا برود . امروز هر كس در ماه مبلغي ار بودجه خود را بجيب مديران مؤسسات مزبور ريخته و در ظرف مدت قليلي آن ها را ثروت مند و متمول ميسازد بدون اينكه متوجه منافع و مضار آن باشد و بهر نحوي كه آنها دلشان بخواهد و مؤسسه خود را اداره نمايند باز مردم از آن ها روگردان نبوده و بآغوش باز استقبال مي نمايند چنان كه چندين بار امثال ونظاير آن اتفاق افتاده و نقصاني در عده مشتريان سينما حاصل نگرديد .

البته كنترول و سرپرستي در اينقسمت ها لازم و از وظايف حتميه دولت بشمار ميرود . ورود انواع و اقسام فيلم ها كه جز تخريب اخلاق و افكار مردم نتيجه ديگري ندارد چه فائده دارد معمولاً جوانان ما پس از خروج از اين سينماها جز يك درس عشقي و حكايات و روايات مهمل چيز ديگري نمياموزند و حال آنكه امروزه در اروپا استفاده كامل از سينما مي بردند . مسلم است بعضي از فيلم هائي كه امروز مثلاً در پاريس بمعرض نمايش گذارده ميشود صلاح نيست همان فيلم فوراً در طهران نمايش داده شود و فقط بصرف تصديق يكي دو نفر جوان اروپا نمايش داده شده نبايد موافقت با آن ها نمود و اين قضيه كاملاً بر خلاف مصالح ملت و مملكت است و خوب است آقايان مديران سينما در عوض اين استفاده هنگفتي كه از مردم ميبرند با يكديگر مشورت نموده و با صلاح ديد دولت بورود فيلم هائي مبادرت نمايند كه اقلاً جنبه اخلاقي داشته باشد نه اينكه باعث تخريب اخلاق شود .

چند وقت پيش وزارت معارف متوجه اين نكته شده و نمايش بعضي از فيلم هاي منافي اخلاقرا براي محصلين ممنوع نموده بود بعقيده بنده خوب است اين موضوع براي تمام مردم رعايت شود زيرا ملتي كه چند سالي بيش نيست پا بدائره ترقي و تمدن جديد نهاده قطعاً محتاج بكسب اخلاق و عادات و آداب نيكو ميباشد نه آن كه در مرحله اول تأثيرات بدي در مغز او نموده و از جاده حقيقت منحرف شود . حالا اگر اروپائيها حاضر بديدن بعضي فيلم ها در سينما ميشوند چنان چندان تأثيرات زشتي بان ها نميبخشند و مدت مديدي است كه باين چيزها آشنا شده و خو كرده اند – بطور كلي اين سه مؤسسه چون دو تاي آن اغلب بدست اشخاص خارجي اداره مي شود از بين رفتن آن امر غير عادي و بعيد بنظر مي رسد و همواره سود و منفعت صاحبان آن ها محفوظ ميباشد و تعجب در اينجاست كه در پايتخت هنوز يكعده افراد جدي و لايق ايراني براي اداره كردن اين قبيل مؤسسات پيدا نشده و امتياز اداره آن ها با بسهولت و رايگان بدست خارجيها سپرده و خود تماشا ميكنند كه اين موضوع نيز بحث جداگانه لازم دارد .

چنانچه ديده شد امروز در طهران كافه ها و سينماها با طرز غريبي نمو و رشد نموده و بسرعت بر عده آن ها افزوده ميشود . آيا كسي هست كه در صدد تأسيسات مؤسسات ورزش برآيد ؟ همه اش كه نميشود در كافه نشست ، قسمت اعظم بيكاري را صرف تأتر و سينما نبايد نمود …

وقتي انسان اغلب اوقات خود را در كافه و سينما بسر برد طبعاً خمود و سست شده و كم كم قواي بدني او نيز تحليل رفته و از تئاتر و سينما هم جز يك نتايج سوء و مضر و مخرب اخلاق فائده و ثمر ديگر نميبردند . اميد است آقاياني كه علاقمند بورزش هستند و مي خواهند ملت ما هم مانند ساير ملل قوي و رشيد و متكي بنفس و خوش بنيه باشد دوباره روح نويني بورزش داده و آن را احياء كنند … »

مثل هميشه نقد و بررسي ها تنها حكم حروف ، سطور و ستون هاي روزنامه ها را دارند كه به سرعت رعد و برق از خاطره ها مي روند . سينماهاي جديد كماكان گشايش مي يابند و مؤسسات تازه اي براي توسعه ي سينما آغاز بكار مي كنند . ورود فيلم ها با تنوع فراوان ، بدون هيچگونه قيد و بندي ادامه مي يابد . تعداد كثيري فيلم به نمايش در مي آيند : دختر گداي اسلامبولي ، غزلخوان ونيز ، قاصد سري ( ايوان ماژوخين ) ، زن شلاق دار ( اني اندورا ) ، چانگ ، بشر و حيوان ، رئيس نامعلوم ( ماژوخين ) ، آتلانتيد ( ژان آنژلو ) ، ماسيست در جهنم ، شجاع در ريوايرا ، گل شب ، آتش ( ماكسوديان ، شارل وانل ) ، نولان مفتش بي باك ( ژرژ بانكروف ) ، هيولاي مرگ ( مري پيكفورد ) ، دختر آرتيست ها ( اندورا ) ، مرگ برادران بن هور يا انهدام شهر طوروا ، فيگارو ( ماري بل ) ، سواره نظام نمره 77 ( هربر ارولنسون ، هازل دين ) ، اسكامبولو ( كارمن بوني ) ، انتحار ( چارلي چاپلين )، محافظ غيبي ( بن ويلسون ) ، در سيبريه ( سيدني چاپلين ، المولينكلن ) و …

و در اين شرايط اوگانيانس سرانجام سرمايه ي تهيه ي فيلم دومش را از طريق چهل سهم پنجاه توماني فراهم مي آورد .بيشترين سهم را سرهنگ مقاصد زاده فروزين ( بالغ ب ششصد تومان ) تأمين مي كند . سهم هاي بعدي را ، مراد ، اخويان ، صفوي ، آزادي و خود اوگانيانس به عهده مي گيرند .

داستان فيلم حاجي آقا آكتر سينما  درباره ي يك رژيسور سينماست كه به دنبال سوژه ي تازه اي مي گردد . يكي از شاگردانش ، « پرويز ، او را از وجود « حاجي آقا » ، پدر همسرش ، مطلع مي كند كه به شدت مخالف بازيگري او و دختر خويش است .

آنان چاره اي مي انديشند . « پوري » ، نوكر حاج آقا ، ساعت او را مي ربايد . حاجي آقا همه جا را ( پارك ملي ، خيابانهاي تهران و سرآخر عمليات كافه ي پارس را ) در تعقيب رباينده طي مي كند و وقتي دندانش درد مي گيرد ، نزد دندانپزشك مي رود . بعداً پرويز به او از وجود مرتاضي خبر مي دهد كه ممكن است بتواند ساعتش را پيدا كند . حاجي آقا نزد مرتاض مي رود و از همه ي اين عمليات ، پنهاني ، فيلمبرداري مي شود و در پايان با تمهيدي حاجي آقا را به سينما مي برد حاجي آقا خود را در سينما « لونا پارك » مي بيند ، ابتدا غافلگير و سخت ناراحت مي شود ، ولي بعد وقتي تماشاگران متوجه حضور او مي شوند به تشويقش مي پردازند . حاجي آقا كه نفس كار را دريافته و پسنديده ، رضايت مي دهد كه دختر و دامادش به كار سينما ادامه دهند .

نويسنده و كارگردان فيلم ، اوانس اوگانيانس و فيلمبردار ، ائولوپوتو مكين ( همكار خان بابا خان معتضدي در فيلمبرداري ترجمه هاي فارسي فيلم ها ) بود .

مراد بازيگر نقش اصلي حاجي آقا آكتر سينما به خاطر مي آورد :

« فيلمبرداري فيلم حاجي آقا آكتور سينما در خرداد 1311 آغاز شد، دوربيني كه پرتومكين با آن فيلمبرداري حاجي آقا آكتور سينما را انجام داد از نوع «پاته » و از اولين دوربينهايي بود كه وارد ايران شده و بيش از بيست سال قدمت داشت . اين دوربين داراي سه عدسي بوده كه تنها يكي از آنها قابل استفاده بود . اين دوربين فاقد موتور و بايستي با حركت دست با آن كاركرد و اوگانيانس پس از تجربه اش در فيلم آبي و رابي براي اينكه حركات دوربين كند و يا تند نشود تدبيري انديشيد . كاظم سيار ( يكي از شاگردان دوره اول ) را كه كارش خياطي بود مأمور كرد دوربين را به يك چرخ خياطي ( كه داراي نمره شمار بود ) وصل كرده و سپس او را واداشت كه چند روز با آن تمرين كند تا دستش به خوبي عادت كند . و به اين ترتيب سيار توانست با حركتي يكنواخت و يكدست در طول فيلمبداري كار كند و تا حدود زيادي حركات هماهنگ و طبيعي بازيگران در فيلم ، مديون كوشش اوست .»

ولي ايجاد سرمايه و فراهم آوردن فيلمنامه ، هنرپيشگان و دوربين اهم كار نبود ، تهيه ي نگاتيف و پوزيتيف از مشكلات اساسي بود . معتضدي در اين باره مي گويد :

« در كار فيلمبرداري در ايران يك مشكل اساس وجود داشت و البته اين اشكال عموميت داشته و دامنگير كليه فيلم ها اعم از خبري و داستاني بود . و اين مشكل موضوع نگاتيف و پوزيتيف بود كه معمولاً از اروپا با كشتي از طريق خرمشهر وارد ايران مي شد و پس از مدتي طولاني كه كشتي در راه بود و مدت نسبتاً زيادي نيز در گمرك خرمشهر – غالباً در شرايطي نامناسب – ميماند و پس از مراحل ترخيص از گمرك هم با توجه به جاده هاي ناهموار و خاكي و سرويس هاي نامرتب ، گاهي اوقات از زمان سفارش تا تحويل ، بيش از يكسال و نيم به درازا مي كشيد و نتيجتاً نگاتيف ها فاسد و معمولاً از حيث انتفاع ساقط مي شدند . بدين ترتيب دست اندركاران غالباً و ناچاراً از پوزيتيف استفاده مي كردند كه آنهم به لحاظ كنتراست كم حس و ضعيف ناچار از استفاده از طريق ابداعي و شيوه بهره از برخي از محلولهاي شيميائي مب گرديد كه معمو لاً نتيجه اش اين بود كه تصاوير بيش از حد روشن مي شدند ».

مراد همچنين از مراحل كارش در حاجي آقا آكتور سينما مي گويد :

« نخستين صحنه هاي فيلم ، در برابر يك سينماي تازه تأسيس در اواسط خرداد ماه 1311 آغاز شد . فيلمبرداري به دفعات و به لحاظ هاي مختلف ، مثل كمبود مواد خام ، خرابي دوربين فيلمبرداري  و يا تهيه سرمايه جهت ادامه كار ، تعطيل شد . در فاصله تعطيلي ها اوگانيانس كارش را هرگز رها نكرد ، يكبار نمايشنامه اي را با شاگردان مدرسه آرتيستي سينما  روي صحنه آورد و استوديو – پرس فيلم – را با همكاري خان بابا خان معتضدي در تهيه فيلم هاي خبري فعال كرد  و آنها را به نمايش در آورد . هر زمان كه شرايط مساعد مي شد ، اوگانيانس خبرمان مي كرد كه براي فيلمبرداري صحنه يا صحنه هايي از فيلم حاضر شويم .

محلهاي فيلمبرداري ، خيابان پهلوي ( ولي عصر ) خيابان تخت جمشيد ( طالقاني ، كه آن زمان تازه درخت كاري شده بود ) ، خيابان نادري و خيابان لاله زار بود . » در اين دوره ، علاقمندان سينما ، به جز ديدن فيلم ، براي نخستين بار عمليات فيلمبرداري را نيز شاهد مي شوند :

« خوب بخاطر دارم كه شاگرد مدرسه ابتدائي بودم . يك روز صبح كه از خيابان شاه آباد بطرف اسلامبول ميرفتم نزديك چهارراه لاله زار جمعيت زيادي را ديدم كه ايستاده اند و نگاه آنها متوجه بناي كافه پارس است ( در آن هنگام بناي كافه پارس از بناهاي بلند معروف تهران بود ) . در پياده روي جلوي كافه پارس يك كاميون توقف كرده بود و در طبقه اول كافه مرد كوتاه قدي روي ايوان ايستاده و در حالي كه كلاه كپي سياهي بسر داشت مثل دزدها به اينطرف و آن طرف نگاه ميكرد ، در اين موقع آن آقاي محترم از ايوان كافه بطرف پياده رو پريد و در كاميون مذكور جاگرفت و بدون مقدمه با چند نفر كه تقريباً هم قيافه او بودند گلاويز شد و در اين ميان مشت ها بود كه بين آنها رد و بدل ميشد . من مات و مبهوت باين صحنه نگاه ميكردم و نميدانستم موضوع از چه قرار است .جواني كه پهلوي من قرار داشت و ظاهراً چند سالي از من بزرگتر بود و در جواب پرسش من ؛ « آقا اونجا چه خبره ؟ » گفت ؛ « اون آقا صفوي ورزشكار مشهور است و دارد تقليد در مي آورد كه از او فيلمبرداري كنند » ( البته لازم به توضيح نيست كه آقاي صفوي به تقليد فيلم هاي ريشارد [ ريچارد ] تالماج يك صحنه پر زد و خورد پليسي را بازي ميكرد ) و از اين قبيل صحنه ها در آن سالها در تهران بكرات ديده شد كه بزرگتر ها ميگفتند براي سينما فيلم برميدارند .»

« ساعت يازده صبح ديروز – 27 ارديبهشت 1312 – از طرف مؤسسه فيلمبرداري و سينما در ايران تحت رژيسور مسيو اوگانيانس قرار بود در چهارراه مخبرالدوله يك قسمت از فيلم برداشته شود ، جمعيت فوق العاده اي براي تماشا حضور يافته بودند زيرا آن قسمت از فيلم كه عبارت از پرش يك نفر از بالاي كافه پارس در چهارراه لاله زار و اسلامبول در اتومبيل كه در خيابان بود .

آقاي مير احمد صفوي متخصص فن آكروباتيك اين رل را قبول كرده بود ، در موقعي كه آقاي صفوي براي پرش حاضر شده بود هياهوئي در خيابان راه افتاده بود و در دو نوبت كه اين پرش خطرناك انجام مي گرفت مردم تحسين و تمجيد مي كردند . من جمله اروپائي هائي كه در آن جا ايستاده بودند با تعجب و تحسين به اين منظره توجه ميكردند . »

مراد كه خود يكي از بازيگران صحنه ي عمارت كافه ي پارس بوده ، از فيلمبرداري صحنه ي حاجي آقا آكتر سينما مي گويد :

« براي كنترل نظم در فيلمبرداري صحنه كافه پارس در چهارراه لاله زار و اسلامبول ، 27 پاسبان بخدمت گرفته شده بود ، جهت ضبط تصاوير بيشتر و بهتر از ابراهيم مرادي – كه به تازگي به تهران آمده  و در جريان مذاكره براي تهيه فيلم بوالهوس بود – استفاده شد . ابراهيم مرادي بعنوان فيلمبردار دوم قرار بود صحنه سقوط آقاي صفوي در كاميون و حركت كاميون را فيلمبرداري كند و پائولوپوتومكين نيز شرع سقوط و معلق بودن آقا صفوي را … اما دوربين مرادي درست عمل نكرد و در نتيجه در فيلم فقط صحنه سقوط آقاي صفوي – كه بدل «پوري – عدالت پور» بود گنجانده شد . »

سرانجام فيلمبرداري حاجي آقا آكتر سينما به پايان رسيد و فيلم آماده ي نمايش گرديد . ولي پيش از نمايش آن در يازدهم بهمن 1312 ، توفان نمايش نخستين فيلم ناطق ايراني ، دختر لر روحيه ي تماشاگران و منطق سينماداران را دگرگون كرده و فيلم هاي صامت را با بازاري راكد روبرو مي كند و حاجي آقا آكتر سينما نيز عليرغم جاذبه ي ايراني بودنش ، تماشاگران زيادي به دست نمي آورد .

اطلاعات ، در يازدهم بهمن 1312 ، خبر مي دهد :

« ساعت 5 بعد از ضهر امروز در سينما روايال فيلم ايراني كه بتوسط شركت سهامي پرسفيلم و آرتيست هاي ايراني در طهران برداشته شده است بمعرض نمايش گذارده خواهد شد و آقاي سعيد نفيسي رئيس هيئت مديره علمي مؤسسه مزبور دعوتي از يك عده رجال و نمايندگان مجلس و محترمين نموده اند كه براي تماشاي اين فيلم ايراني در سينما روايال حضور يابند .»

سعيد نفيسي ، رياست هيأت رئيسه ي مدرسه ي آرتيستي سينما و معلم تاريخ و لباس اين مدرسه ، در حضور رجال ، نمايندگان مجلس ، روزنامه نگاران و هنرمندان فيلم در سينما روايال گفت :

« اين فيلم با دستگاههاي قديمي و سيستم چندين سال قبل برداشته شده است . ايراد كم ندارد ، اما ايراني است و زندگي ايراني را مي نماياند . توصيه ما اينست كه بايد مراقب هنرمندان ايراني بود تا بتوانند ايرادات خود را برطرف كنند . »

اين نظريه ي نفيسي را تقريباً در تمام مقالاتي كه پس از آن براي فيلم نوشته شد ، عيناً تكرار كردند . اطلاعات در دوازدهم بهمن 1312 ، در روز نخست نمايش فيلم در سينما روايال ( نادر فعلي ) مقاله ي زير را انتشار مي دهد :

« حاجي آقا آكتر سينما

در سينما روايال

ديروز ساعت 5 بعدازظهر در سالون سينما روايال در حضور عده زيادي از رجال و محترمين اولين نمايش اولين فيلم ايراني كه در ايران و توسط آرتيستهاي ايراني برداشته شده بود بمعرض نمايش گذارده شد .

فيلم مذبور نواقص زيادي داشت – تاريك بود – صورتها سياه بودند ، قسمت تكنيكي فيلم مخصوصاً هيچ رضايت بخش نبود ولي اگر در نظر بگيريم همان طوري كه آقاي سعيد نفيسي در نطق افتتاحيه خود بيان نمودند اين فيلم با دستگاههاي كهنه و سيستم چندين ده سال قبل برداشته شده و بواسطه نبودن فيلم منفي روي فيلم مثبت آنهم فيلم كهنه برداشته شده است . البته بايد اذغان نمود فيلم مزبور كه با هزاران رنج و زحمت و روح خستگي ناپذيري برداشته شده است و آقاي اوگانيانس ، رژيسور سينما زحمات بسياري در اين راه متحمل شده اند .

رويهم رفته اين فيلم چنگي به دل نميزند . فقط از اين حيث كه در ايران و بدست آرتيستهاي ايراني برداشته شده و مناظر طهران را نشان مي دهد جالب توجه مي باشد . اميد ميرود مؤسسه پرس فيلم موفق بشود صنعت مزبور را روزبروز در ايران ترقي دهد و همانطور كه آقاي نفيسي اظهار نمودند بتوانند در آتيه خدمات خوبي بنمايد و فيلم هاي جالب توجه با دستگاههاي خوب تدارك كند .

زحمات آرتيست هاو بازي كنندگان اين فيلم نيز شايان توجه و قابل تشويق است زيرا با عدم وسايل خوب از عهده بر آمدند و البته اگر به كار خود وسعت بدهند و دستگاه هاي خوب و سرمايه مكفي براي اين مؤسسه تخصيص داده شود شك نيست كه مؤسسه مزبور ترقيات خوبي خواهد كرد و موفق خواهد شد كه فيلم هاي خوب و جالب بيرون بدهد . اگر مؤسسه فيلمبرداري ناقص امروز راه كمال و ترقي را بپيمايد و از اين همه مناظر بكر و دلچسب و موضوع هاي خوب فيلم بردارند براي معرض مملكت بسيار مفيد خواهد بود .

باين جهت اگر فيلم كنوني مؤسسه پرس فيلم داراي نواقصي هست بايد مؤسسه مذبور را تقويت و تشويق نمود كه بتواند در آتيه بكار خود ادامه داده و در جاده ترقي بيفتد .»

ايران نيز در شانزدهم بهمن 1312 ، مقاله اي درباره ي حاجي آقا آكتر سينما به چاپ مي رساند :

« در سينما روايال – حاجي آقا آكتر سينما

شب يكشنبه 15 بهمن ماه

فيلم حاجي آقا آكتر سينما كه چند شب در سينما روايال نمايش داده شد و بعد در سينما آريان بمعرض نمايش گذارده خواهد شد مي توان گفت اولين فيلم مفصلي است كه در طهران و باشتراك بازي گران ايراني تهيه شده و موضوع آن نيز خودماني است . اين فيلم در مؤسسه فيلمبرداري مسيو اوگانيانس كه سررشته و تخصصي در امور سينما توگرافيك دارد و بعنوان اولين فيلم شركت « پرسفيلم » تهيه شده رويهمرفته هشت پرده مفصلي است . شرح آن به زبان فارسي و فرانسه و روسي است و با تمام قسمت هاي آن قطعات موزيكي منطبق شده و در نتيجه با اينكه يك فيلم صامت است كاملاً به صورت يك فيلم صدادار و موزيكال جلوه مي كند .

بنظر ما بطور كلي يك مؤسسه جديد كه شروع بكاري مي كند و مايل است كه زودتر پيشرفت و ترقي كرده و بصورت يكي از مؤسسات خوب درآيد بايد بكوشد كه كارهاي بدوي او خصوصاً نخستين محصول او جلب توجه عموم را كرده و مردم را كمابيش بخود و كارهاي خود معتقد نمايد . در اين صورت خوب مي تواند استفاده كرده و بزودي توسعه يابد ولي برعكس اگر از آغاز كار نمونه هاي خوبي به مردم نشان نداد بعد ها هر چه بكوشد بزحمت ميتواند كار خود را از پيش ببرد .

از طرف ديگر مورد تصديق است كه وسايل تهيه فيلم در ايران خيلي كم است و سرمايه هنگفتي لازم است تا يك شخص با يك مؤسسه بتواند وسايل تهيه فيلم و فيلمبرداري را از هر حيث و كاملاً فراهم آورد و فيلمي تهيه كند كه تا حدي بتواند در مقابل فيلم هاي خوب يا لااقل متوسط خارجي جلوه گر شود . به اين جهت مؤسسه اي كه بخواهد اقدام باين كار كند بايد قبلاً كمابيش سرمايه اي براي خود تهيه كرده و اسبابي فراهم آورد بعد وارد مرحله تهيه فيلم شود .

حالا اگر مؤسسه اي قبل از تهيه سرمايه لازم براي امتحان و تجربه و يا براي گردآوردن عوايدي جهت اجراي كارهاي مقدماتي خود بخواهد فيلم هاي كوچكي با ساده ترين وسايلي كه در دسترس اوست تهيه كند نبايد اسم مؤسسه خود را بر روي آن بگذارد و آنرا وسيله تبليغي براي خود قرار دهد زيرا ممكن است نتيجه بعكس بخشد و پيشرفت مؤسسه را بتعويق اندازد .

فيلم حاجي آقا آكتر سينما كه با فقدان وسايل لازمه تهيه شده و سرمايه تهيه كننده آن بقدري نبوده است كه بتواند دستگاههاي جديدي براي برداشتن فيلم و ظاهر كردن آن تهيه كند اگر با ملاحظه و مراعات اين قسمتها به آن بنگريم فيلم خوبي است زيرا با اين وسايل حقيقتاً فيلم بهتر از اين تهيه نميتوان كرد .

فقدان وسايل مذكوره باعث شده است كه اين فيلم در بعضي قسمتها بي اندازه تاريك و در پاره اي قسمت ها بي اندازه روشن و در نتيجه همه جا صورت و ژستهاي بازي گران آن غير مشخص يا غير طبيعي باشد .

اگر از اين قسمت چشم بپوشيم و تاريكي و روشني بي تناسب فيلم را ناديده فرض كنيم بايد بگوئيم اين فيلم ، فيلم بدي نيست زيرا كه طرز تنظيم آن و ارتباط قسمت هاي مختلفه آن به يكديگر و صحنه هاي مرتب و زيبائي كه دارد و بعضي نكات فني كه در آن مراعات شده و بازي ها و حركات متناسب بعضي بازيگران آن نشان مي دهد كه تهيه كننده فيلم سررشته كافي از اين فن داشته ، اگر وسايل كافي داشته باشد ميتواند فيلم خوبي تهيه كند .

يك مطلب ديگر هم كه در اين فيلم بهيچوجه مراعات نشده و لازم است كه تذكر داده شود ، موضوع آن است . زيرا اين قسمت ديگر ارتباطي به فقدان وسايل ندارد و صاحب اين مؤسسه با نهايت سهولت مي توانست موضوع مؤثر و مطمئني انتخاب كرده و با شيريني و تأثر موضوع فيلم جلب توجه كند و در ضمن نشان دهد كه مؤسسه او از لحاظ اخلاق عمومي مفيد خواهد بود و خواهد توانست فيلم هائي تهيه كند كه هم موجب تفريح و سرگرمي بينندگان شده و هم نتيجه اخلاقي داشته باشد.

رويهمرفته فيلمبرداري از چيزهائي است كه بايد مؤسساتي براي اقدام بان تأسيس شده و فيلم هائي مطابق مقتضيات ملي و اخلاقي ما تهيه كنند و اقدام مسيو اوگانيانس باين كار از لحاظ نواقص سابق الذكر شايان تقدير است و البته اگر تشويق شده و در نتيجه اسباب كار او تكميل شود استحقاق و سررشته تهيه فيلم هاي خوب را خواهد داشت .

بازيگران اين فيلم رويهمرفته بد نيستند و بازي آنها زننده و تقريباً بر خلاف اصول نيست و حتي بعضي از آنها خوب و شيرين بازي كرده و نشان داده اند كه استعداد فني دارند و قابل ترقي هستند .

اما موضوع فيلم كه كمدي صرف است و اشتباهاً عنوان درام را هم بروي آن گذارده اند زيرا بهيچوجه قسمت هاي درامي در آن وجود ندارد بشرح ذيل است :

رژيسور سينما بدنبال موضوعي براي تهيه فيلم مي گردد و چون چيزي پيدا نميكند پريشان خاطر است . در ضمن اعضاء و شاگردان مؤسسه او يك جوان با نامزد او بودند . جوان برژيسور مي گويد كه حاجي آق پدر نامزد او كه دشمن سينما و نمايش است زندگانيش براي موضوع فيلم بد نيست . مدير خوشحال ميشود و حاجي آقا را كه ساعت قيمتي او را يكفنر ميربايد و حاجي آق او را تعقيب مي كند باين عنوان كه يك مرتاض تازه وارد شده و مي تواند ساعت او را پيدا كند بمؤسسه سينما ميكشانند و از حركات او فيلم برداشته و به خود او نمايش ميدهند و در نتيجه حاجي آقا بخوبي سينما معتقد شده و رضايت مي دهد كه دختر و دامادش در سينما كار كنند .

در ضمن اين قضيه كوچك قسمتهاي شيرين و مضحكي گنجانده شده كه جالب توجه است .»

مراد از خاطرات پس از نمايش حاجي آقا آكتور سينما مي گويد :

« شركت سهامي پرسفيلم ، آگهي هايي به سه زبان فارسي ، فرانسه و روسي چاپ كرده و

تماشاگران را بديدن عمليات حيرت انگيز كافه پارس دعوت كرده بود ولي نمايش فيلم تنها را دوازدهم تا شانزدهم بهمن در سينما روايال و بعداً هشت شب در سينما تآتر آريان ( سرپل امير بهادر ) ادامه يافت و رويهمرفته حدود يك هزار و پانصد تومان فروش داشت .

سرهنگ مقاصد زاده فروزين كه بيشترين سرمايه را در تهيه فيلم با خريد 12 سهم داشت ، وقتي فيلم در نمايش نخست با شكست مواجه شد ، وسايل استوديو – در خيابان لختي ، سعدي ، روبروي كوچه نخجوان – را به عنوان طلبش برد . بقيه شركا منتظر نمايش فيلم در اصفهان ، رشت و شيراز شدند كه به ترتيب 6 ، 35 و 45 تومان درآمد داشت . ديگر شهرها و حتي تهران – جهت اكران هاي بعدي – حاضر به نمايش فيلم نشدند . چون فيلم صامت و سينماها و تماشاگران همه توجهشان معطوف فيلم ناطق شده بود من به عنوان سهم ، كپي فيلم را تحويل گرفتم . »